ترجمه مقاله

چشمه گنداب

لغت‌نامه دهخدا

چشمه گنداب . [ چ َ م َ گ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «ملکی است میان حد خاک اسدآباد و تویسرکان که به خوانین اسدآباد تعلق داردو چند سال است جزء تویسرکان مالیات میدهد. این ملک دیم کاری و بسیار مرغوب است لیکن حالا رعیت ندارد و چشمه ای در بالای آبادی است که آب آن بیش از یکصد جریب اراضی را مشروب نمیکند و اهالی برای آشامیدنی از آب چاه استفاه میکنند. این آبادی از رودخانه هم دور افتاده و جز آب چشمه و آب چاه آب دیگری ندارد و چشمه گنداب بین مشرق و جنوب تویسرکان و سمت جنوبی خان گرمز است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 244). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است دهی است از دهستان خرم رود شهرستان تویسرکان که در 39 هزارگزی شمال باختری تویسرکان و 3 هزارگزی راه شوسه ٔ کنگاور بهمدان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات . محصولش غلات دیم و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است . مزرعه ٔ قنبرآباد نیز جزء این آبادی منظور شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ترجمه مقاله