چشم براه داشتن
لغتنامه دهخدا
چشم براه داشتن . [ چ َ / چ ِ ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از انتظار کشیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ). مرادف چشم براه دوختن و چشم و دیده براه نهادن . (از آنندراج ). انتظار کشیدن . (ناظم الاطباء) :
مدتی شد که تا بدان امید
چشم دارد براه و گوش بدر.
دل که بیابان گرفت چشم ندارد براه
هر که صراحی کشید گوش ندارد بپند.
مدتی شد که تا بدان امید
چشم دارد براه و گوش بدر.
انوری .
دل که بیابان گرفت چشم ندارد براه
هر که صراحی کشید گوش ندارد بپند.
سعدی .