ترجمه مقاله

چشم خروس

لغت‌نامه دهخدا

چشم خروس . [ چ َ / چ ِ م ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )دانه ای باشد سرخ رنگ شبیه به چشم خروس و خال سیاهی در میان دارد، گویند ثمر درخت «بقم » است ، یک درم از آن بخورند قوت باه دهد و بعربی «عین الدیک » خوانند. (برهان ) (انجمن آرا). دانه ای سرخ که سرش سیاه باشد. (آنندراج ). دانه ای سرخ رنگ مانند چشم خروس که خال سیاهی در میان دارد و گویند خوردن آن قوت باه دهد. (ناظم الاطباء). || کنایه از شراب انگوری هم هست .(برهان ). شراب سرخ . (انجمن آرا) (آنندراج ). شراب انگوری . (ناظم الاطباء). کنایه از شراب که در سرخی رنگ به چشم خروس ماند. || لب معشوق . (انجمن آرا). لب سرخ . (آنندراج ). کنایه از لب معشوق است که درسرخی رنگ بچشم خروس ماند. رجوع به چشم خروسان شود.
ترجمه مقاله