چشم چراندن
لغتنامه دهخدا
چشم چراندن . [ چ َ / چ ِ چ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اکتساب فیض دیدار کردن و دیدن چیز مرغوب و تماشا کردن آن را. (آنندراج ) :
چون چشم از چراندن چشم است رزق ما
نی همچو دیگران بشکم زنده ایم ما.
|| به نظر ریبه در زنی دیدن . رجوع به چشم چرانی شود.
چون چشم از چراندن چشم است رزق ما
نی همچو دیگران بشکم زنده ایم ما.
صائب (از آنندراج ).
|| به نظر ریبه در زنی دیدن . رجوع به چشم چرانی شود.