ترجمه مقاله

چقماقی

لغت‌نامه دهخدا

چقماقی . [ چ َ ] (ص نسبی ) منسوب به چقماق . (ناظم الاطباء). آن کس که چقماق میزند یا چقماق دارد. و رجوع به چقماق شود. || (اِ) طعن و سرزنش . (آنندراج ). دشنام و سرزنش . || نوعی از تفنگ که دارای سنگ و چقماق است . (ناظم الاطباء). تفنگ چقماقی . تفنگ چخماقی . و رجوع به چخماق شود.
ترجمه مقاله