ترجمه مقاله

چلیدن

لغت‌نامه دهخدا

چلیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) روان شدن . (آنندراج ). رفتن . (غیاث ). رفتن و روان شدن . (ناظم الاطباء) :
چون ز ستوری به مردمی نشوی
ای پسر و از خری برون نچلی .

ناصرخسرو.


از چلچل تو پای من ِ زار شد کچل
من خود نمی چلم تواگر میچلی بچل .

میرخسرو (از آنندراج ).


و رجوع به چل شود. || لایق و سزاوار بودن . (آنندراج ). سزاوار شدن و لایق بودن . (غیاث ). لایق و سزاوار شدن و شایسته بودن . (ناظم الاطباء) :
عالمی را بکشی گر ز جفا میچلدت
هر چه خواهی بکن ای شوخ بما میچلدت .

میرنجات (از آنندراج ).


|| رمیدن . (غیاث ). || جنبیدن . || خائیدن . || گزیدن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله