ترجمه مقاله

چماقلو

لغت‌نامه دهخدا

چماقلو. [ ُچ ] (اِخ )صاحب مجمع الفصحاء نویسد: «مردی از اهل بارفروش بوده ، چماقی بدوش می نهاده و راه می پیموده و طبع شعری هم داشته است که این شعر نمونه ٔ ذوق اوست :
آشیانی دیدم از هم ریخته
یادم آمد از سرای خویشتن .
رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 92 شود.
ترجمه مقاله