ترجمه مقاله

چنبیدن

لغت‌نامه دهخدا

چنبیدن . [ چُم ْ دَ ] (مص ) بمعنی جست و خیز کردن . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آراذیل چنبک ). بمعنی جست و خیز کردن . (رشیدی ). جست و خیز کردن و جستن و جهیدن . (ناظم الاطباء) :
چنان گریزد دشمن که شیر رایت او
ز هیبت تو نچنبد مگر به شکل شکال .

ازرقی (از انجمن آرا).



حلقه حلقه بر او رقص کنان دست زنان
سوی اوچنبد هر یک که منم بنده ٔ تو.

مولوی (از انجمن آرا).


رجوع به چنبک شود. || گریختن باشد. (برهان ) (آنندراج ). گریختن و فرار کردن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله