چنگال زدنلغتنامه دهخداچنگال زدن . [ چ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) دست زدن . بمجاز دلبسته شدن بچیزی . متوسل شدن : چنگال مزن در این شتابنده کت زود کند ز خویشتن زایل .ناصرخسرو.