ترجمه مقاله

چنگه

لغت‌نامه دهخدا

چنگه . [ چ َ گ َ / گ ِ ] (اِ) آلت آهنین دندانه داری است با دسته ٔ چوبین که برای شیار زمین در باغها بکار رود. (یادداشت مؤلف ). چنگک . || محتوی یک چنگ فراهم آورده . مشت . قبضه . چنگ . یک چنگه . یک مشت . یک چنگ . یک چنگه کشمش . یک مشت کشمش . آنگاه که انگشتان تا حدی از هم دور باشند؛ یک چنگه پول . یک چنگه توت . یک چنگه نخودچی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به چنگ و قبضه شود.
ترجمه مقاله