ترجمه مقاله

چهارشهره

لغت‌نامه دهخدا

چهارشهره . [ چ َ ش َ رِ ](اِخ ) مرکب از چهار شهر. یا شهری مرکب از چهار قسمت مجزی و مشخص چنانکه سترابون انطاکیه یا آن تیوخی یا را چنین نامیده است و کلمه ٔ انطاکیه از نام پدر سلکوس که آن تیوخوس نامیده می شدگرفته شده است . این شهر را در کنار رود اُرن تس قدیم بنا کرده بودند و سکنه ٔ اولی آن را که 5300 تن بودند از آن تی گونیا آورده . این شهر چهارمحله داشت که هر کدام از دیگری با خندقی جدا میشد و بهمین جهت است که سترابون شهر مزبور را بدانگونه یاد کرده است . چون در این شهر حفریات مرتبی نشده است ، راجع به قسمتهای مختلف آن نمیتوان نظر ثابت و قاطعی داشت . آنچه مسلم است این است که برخی از بناهای آن از زمان امپراطوران رم بوده است . و چون پایتخت بوده سلوکی ها آن را با معابد و ابنیه و عمارات بسیار زیبا آراسته بودند. این شهر بیشتر مرکز خوش گذرانی و عیش و عشرت بود و از نظر علوم و فنون به پای اسکندریه و شهر پرگام در آسیای صغیر نمیرسید. (از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2111).
ترجمه مقاله