ترجمه مقاله

چهارمیخ بودن

لغت‌نامه دهخدا

چهارمیخ بودن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) بسته بودن . به بند بودن . در بند گرفتار بودن . در چهارمیخ بودن . در شکنجه و عذاب بودن :
هستم چهارمیخ در این خانه ٔ دودر
پرها زنم چو بازگشایند روزنم .

سیدحسن غزنوی .


ترجمه مقاله