ترجمه مقاله

چهارپاره زن

لغت‌نامه دهخدا

چهارپاره زن . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) آنکه چهارپاره زند :
سار از تو مشعبد چمن گشت
هندوی چهارپاره زن گشت .

خاقانی .


تعبیر چهارپاره زن را در اشعار میرزا حبیب اصفهانی درذیل کتاب دستور سخن وی دیده ام و در آنجا معنی بشکن زدن مفهوم میشود. و آن صدائی است که مطربان به انگشت برآورند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به چارپاره زن شود.
ترجمه مقاله