ترجمه مقاله

چهارکرکس

لغت‌نامه دهخدا

چهارکرکس . [ چ َ / چ ِ ک َ ک َ ] (اِ مرکب ) طبایع اربعه . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از چهارعنصر است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). || (اِخ ) تخت شداد. بعضی تخت کاووس را نیز گفته اند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به مناسبت آنکه در افسانه ها آمده که تخت شداد رابر بال چهار کرکس بستند و شداد بر آن نشست و به هوارفت . درباره ٔ کیکاوس هم همین افسانه را گفته اند. (حواشی برهان چ معین ). پای تخت کاووس . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله