ترجمه مقاله

چهارگانه

لغت‌نامه دهخدا

چهارگانه . [ چ َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) اسب راهوار تیزگام باشد. (جهانگیری ). قسمی دویدن که آن را چهارتک نیز گویند. اما در این معنی ظاهراً مصحف چهارگامه است . رجوع به چهارگامه شود. || مربع. (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) چهارعنصر. عناصر چهارگانه :
ز آمیزش این چهارگانه
شد خوش نمک این چهارخانه .

نظامی .


ترجمه مقاله