ترجمه مقاله

چوبکی

لغت‌نامه دهخدا

چوبکی . [ ب َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوکر عسس و داروغه و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). نوکر پاسبانان . کهتر پاسبانان . عسس . (یادداشت مؤلف ) :
بهرام دگرکه هست چوبین
از چوبکیانت ای شه دین .

محسن تأثیر (از آنندراج ).


|| مهتر و ریش سفید پاسبانان . (برهان ). مهتر و بزرگ پاسبانان شب . (ناظم الاطباء). مهتر پاسبانان . چوبک زن . (فرهنگ فارسی معین ). || چوبدار. (آنندراج ). || چوب زین . (ناظم الاطباء). || چوبک فروش . رجوع به چوبک و چوبک زن شود.
ترجمه مقاله