چوب زن
لغتنامه دهخدا
چوب زن . [ زَ ] (نف مرکب ) چوب زننده . ضربه واردکننده با چوب :
که تابر ما زمانه چوب زن بود
فلک چوبک زن چوبینه تن بود.
|| فراش :
قیصر شرابدارت و چیپال چوبزن
خاقان رکابدارت وفغفور پرده دار.
که تابر ما زمانه چوب زن بود
فلک چوبک زن چوبینه تن بود.
نظامی .
|| فراش :
قیصر شرابدارت و چیپال چوبزن
خاقان رکابدارت وفغفور پرده دار.
منوچهری .