ترجمه مقاله

چچن

لغت‌نامه دهخدا

چچن . [ چ ِ چ ِ ] (اِ) در مازندران گیاهی را گویند که در گندم زارها روید، و دانه ای دارد شبیه دانه ٔ گندم ولی سیاه رنگ که با گندم مخلوط شود و نان را بدمزه کند و چون سمی است خورنده ٔ نان را سستی و دوار آرد. نوعی گیاه که در مزرعه ٔ گندم و جو میروید و محصول غلات را آسیب فراوان میرساند. گرگاس . کال بنگ . گندم دیوانه . دنقه . شیلم . کاکل . خالاون . شلمک . کاکلک . جلیف . طبقا. حثاله . سلمک . زوان . زوانه . چچم . رجوع به سلمک و دنقه و گندم دیوانه و حثاله و چچم شود.
ترجمه مقاله