ترجمه مقاله

چکاندن

لغت‌نامه دهخدا

چکاندن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص ) چکانیدن . قطره قطره ریختن مایعی را. تقطیر. پالودن :
کنون هفت سال است تا مهر من
همی خون چکاند ابر چهر من .

فردوسی .


دری همی چکاند زری همی فشاند
کاندر جهان بماند پاینده تا به محشر.

فرخی .


سخندانی که بشکافد مَثَل موی
سخنگویی که بچکاند مَثَل زر.

فرخی .


رجوع به چکانیدن شود.
|| (اصطلاح نظام ) تیراندازی با انواع تفنگهای کوچک و بزرگ ساچمه ای یا گلوله ای ؛کشیدن ماشه و تیرانداختن و تفنگ خالی کردن را گویند.
ترجمه مقاله