چکاوه
لغتنامه دهخدا
چکاوه . [ چ َ وَ / وِ ] (اِ) چکاوک است که به عربی قبره خوانند. (برهان ). مرادف چکاو و چکاوک . (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). چکاوک و قبره . (ناظم الاطباء). عُلعُل و عُلَعِل و عَلعال . (منتهی الارب ) :
بر فرق سر نرگس تر زرد کلاه
بر فرق سر چکاوه یک مشت گیاه .
رجوع به چکاو و چکاوک شود.
بر فرق سر نرگس تر زرد کلاه
بر فرق سر چکاوه یک مشت گیاه .
منوچهری .
رجوع به چکاو و چکاوک شود.