ترجمه مقاله

چکاچک

لغت‌نامه دهخدا

چکاچک . [ چ ُ چ ُ ] (اِ مرکب ) سخنی و خبری را گویند که در افواه افتد. (برهان ). خبری را گویند که در افواه افتد. (جهانگیری ) (رشیدی ). سخن که در افواه افتد. (انجمن آرا) (آنندراج ). چک چک و پچ پچ . سخنی وخبری که در افواه افتد. (ناظم الاطباء) :
چکاچک شد این راز اندر میان
که گردیده بد شاه با رومیان .

زجاجی (از جهانگیری ).


رجوع به چک چک شود.
ترجمه مقاله