ترجمه مقاله

چکره

لغت‌نامه دهخدا

چکره . [ چ َ رَ / رِ ] (اِ) قطره و ریزه های آب که وقت ریختن آب از جایی ، آنهابر اطراف و جوانب بجهند و آن را به عربی «رشحه » خوانند. (برهان ). قطره ریزه را گویند که از ریختن آب بجهد و آن را به تازی رشحه خوانند. (جهانگیری ). قطره ریزه که از آب جهد و آن را به عربی رشحه گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از رشیدی ). قطره و رشحه یعنی ترشح آب و جز آن بر اطراف و جوانب . (ناظم الاطباء). به معنی رشحه یعنی آبی که قطره قطره بچکد. (غیاث ). مرادف چکله . (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از رشیدی ). در این ایام بین العوام به چکه معروف است . (انجمن آرا). (آنندراج ). پِشینگ (در اصطلاح اهالی خراسان ) :
هفت دریا اندر او یک قطره ای
جمله ٔ هستی ز موجش چکره ای .

مولوی (از انجمن آرا).


و رجوع به چکله و چکه شود. || مطلق آنچه از چیزی بچکد.(برهان ). و رجوع به چکله شود. || حباب و کف آب و جز آن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله