ترجمه مقاله

چیزخور کردن

لغت‌نامه دهخدا

چیزخور کردن . [ خوَرْ / خُرْ / ک َ دَ ] (مص مرکب ) مسموم کردن . زهر دادن . زهر به خوردِ کسی دادن . زهر دادن برای کشتن یا ایجاد عیب و نقصی . سم خورانیدن کسی را بی آگاهی او. او را برای دیوانگی یا عاشق شدن یا کشتن بی علم او زهر خورانیدن : فلان وزیر را چیزخور کردند؛ زهر دادند و کشتند. سگها را دزدها چیزخور کردند؛ زهر دادند و کشتند. (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله