ترجمه مقاله

ژغاله

لغت‌نامه دهخدا

ژغاله . [ ژَ ل َ / ل ِ ] (اِ)نان ارزن . (برهان ). رجوع به ژغاره شود :
رفیقان من با می و ناز و نعمت
منم آرزومند یک تا ژغاله .

ابوشکور (از فرهنگ شعوری ).


|| ناف حیوانات . || سرخی زنان . (برهان ). سرخی و غازه که زنان بر روی مالند. سرخاب .
ترجمه مقاله