ترجمه مقاله

ژفک

لغت‌نامه دهخدا

ژفک . [ ژَ ] (اِ) چرک کنجهای چشم است خواه تر باشد خواه خشک و در عربی رمص چرک خشک و غمص چرک تر را گویند. (برهان ). رمص . غمص . پیخ . پیخال ِ چشم . خِم . (زمخشری ). خیم . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). قی (در چشم ). کیغ. کیخ . اشک ستبرگشته و رنگ گردانیده در گوشه ٔ چشم و بر مژه . ژفک آب . (آنندراج ). ژفکاب :
چشم و مژگان ز ژفک گندیده
عنکبوتی به گوه غلطیده .

طیان .


ترجمه مقاله