ترجمه مقاله

ژه

لغت‌نامه دهخدا

ژه . [ ژَ ] (اِخ ) ظاهراً نام شکارگاه و جایگاهی بوده است در نزدیکی غزنین که بدانجای به نخجیر رفتندی : امیر گفت ما به شکار ژه خواهیم رفت و روزی بیست کار گیرد. (تاریخ بیهقی ص 260). پس از نماز سوی ژه رفت به شکار با عدتی و آلتی تمام و خواجه ٔ بزرگ و عارض و صاحب دیوان رسالت به غزنین ماندند. (تاریخ بیهقی ص 260). امیر از شکار ژه به باغ صدهزار بازآمد. (تاریخ بیهقی ص 263). شانزدهم شعبان امیر رضی اﷲ عنه به شکار ژه رفت و پیش یک هفته کسان رفته بودند فرازآوردن حشر را از بهر نخجیر و شکاری سخت نیکو رفت و امیر به باغ محمودی بازآمد. (تاریخ بیهقی ص 418). پنجم شوال امیر به شکار ژه رفت با خاصگان لشکر و ندیمان و مطربان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 509).
ترجمه مقاله