کاتب
لغتنامه دهخدا
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) (پهلوان ...) مترجم مجالس النفائس آرد: هم اشعار و مصنفات آن حضرت (امیر علیشیر) را کتابت میکند و این مطلع از اوست :
عید است و مرا بی مه خود خرمئی نیست
خلقی همه در شادی و چون من غمئی نیست .
رجوع به مجالس النفائس صص 262 - 263 شود.
عید است و مرا بی مه خود خرمئی نیست
خلقی همه در شادی و چون من غمئی نیست .
(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 88).
رجوع به مجالس النفائس صص 262 - 263 شود.