ترجمه مقاله

کاجیره

لغت‌نامه دهخدا

کاجیره . [ رَ / رِ ] (اِ) کاچیره . کاژیره . کافشه . رجوع به کافشه شود. گل رنگ . بَهرَم . بهرمان . کاغاله . گل کاغاله . عُصفر معصفر. کاکیان . خسق . خسک . دانه ای باشد سفید که از آن روغن کشند و به عربی آن دانه را احریض و گل آن را معصفر گویند و بعضی گویند احریض گل کاجیره است . (برهان ). به فارسی قرطم است . (فهرست مخزن الادویه ). اسم فارسی احریض است ، لغت دیلمی است و کافشه فارسی آن است و گل آن معروف است و به صفات مفیده موصوف است . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). قرطم که گلهای آن تشکل دیهیم های بزرگ در بالای ساقه میدهد گلبرگهای آن نارنجی رنگ و آنها را به نام گل رنگ در رنگرزی بکار میبرند دانه های آن را کافشه و کاجیره مینامند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 261). تخم گل زردی است شبیه به زعفران ، در معالجه های زنانه ضماد و مرهم از آن سازند.
ترجمه مقاله