ترجمه مقاله

کاخته

لغت‌نامه دهخدا

کاخته . [ ت َ ] (اِخ ) (قضای ...) قضائی است در ولایت معمورةالعزیز از طرف شمال با قضای ملاطیه ، از طرف مغرب و جنوب غربی ، بقضای حصن منصور و از جانب جنوب شرقی به ولایت دیار بکر و از سمت شمال شرقی به سنجاق خرپوست هم محدود میباشد و سکنه ٔ آن مسلمان و ارمنی هستند. عده ای ازسکنه کرد میباشند. اراضی اش ناهموار و غیر مسطح و بسیار حاصلخیز است . انگور و میوه های گوناگون در آن بعمل می آید. در فصل تابستان اهالی خانه های خویش را رها کرده در ییلاقها چادرنشینی مینمایند. حیوانات و مخصوصاً گوسفند فراوان است ، از پشم آنها گلیم و قالی میبافند و آن بمرغوبی و خوبی آقچه طاغ نیست ، در داخل این قضا پلی سنگی بسیار محکم و قدیمی و برخی از آثار عتیقه ٔ دیگر نیز دیده میشود. (از قاموس الاعلام ترکی ).
ترجمه مقاله