ترجمه مقاله

کاربان

لغت‌نامه دهخدا

کاربان . (اِ مرکب ) قطار شتر و استر و خر و الاغ . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). کاروان :
شتر بود بر کوه صد کاربان
بهر کاربانی یکی ساربان .

فردوسی (از انجمن آرا).


|| قافله و کاروان .(برهان ) (انجمن آرا) : دیههاء خواف و باخرز به شبیخونها و مغافصات فرومیگرفتند و میکشتند و کاربانها میزدند. (عتبةالکتبه ). || وکیل . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله