ترجمه مقاله

کارتنه

لغت‌نامه دهخدا

کارتنه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) عنکبوت . (ترجمان القرآن ). کارتن . کارتنک . (برهان ). تنند. (رودکی ص 1170). تننده . دیوپای . (رودکی ص 1296). جولا. کره تن . کروتنه . (برهان قاطع چ معین حاشیه ٔ لغت کارتنه ) :
ز دام کارتنه چون مگس فرار کند
فضای روزی او بسته راه پروازش .

رکن بکرانی .


|| در جهانگیری آمده که شملیز را گویند و آن را شنبلیت نیز خوانند و بتازی حلبه گویند. (انجمن آرای ناصری ). شنبلید. شنبلیله . رجوع به شنبلیله شود.
ترجمه مقاله