ترجمه مقاله

کارتنک

لغت‌نامه دهخدا

کارتنک . [ ت َ / ت ُ ن َ ] (اِ مرکب ) انفست . تنیده ٔ عنکبوت . تننده . ثطاء. خانه ٔ عنکبوت . نسج عنکبوت . تارهای عنکبوت (در تداول عوام امروزی طهران ): درِجیبش را کارتنک گرفته . کارتنه . (برهان ). رجوع به کارتنه شود. || دهنه . (با بستن و گرفتن صرف شود). و رجوع به عنکبوت شود.
ترجمه مقاله