کارسنج
لغتنامه دهخدا
کارسنج . [ س َ ] (نف مرکب ) کارآگاه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه کار را سنجد. آنکه جواب کار را نیک نگرد :
ز بسیاری راه و گنجی چنان
سخن راند با کارسنجی چنان .
|| (اِمرکب ) لفافه ای که زردوزان برای قماش سازند.
ز بسیاری راه و گنجی چنان
سخن راند با کارسنجی چنان .
نظامی (از آنندراج ).
|| (اِمرکب ) لفافه ای که زردوزان برای قماش سازند.