ترجمه مقاله

کارمند

لغت‌نامه دهخدا

کارمند. [ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خدمتکار. (غیاث ) (آنندراج ). دارنده ٔ کار. کاردار دفتری . کسی که شغلی در دستگاهی دارد. عضو اداره و نظایر آن . (فرهنگستان ). خدمت گزار اداری . مستخدم در یکی از ادارات دولتی مستخدم اداری . ج ، کارمندان . || کارآمد و قابل و لایق کار و آنکه از وی کار آید. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله