کاروان زدن
لغتنامه دهخدا
کاروان زدن . [ کارْ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) حمله ٔ دزدان به کاروان و غافلگیر کردن مسافران :
کاروانی زده شد کار گروهی سره شد.
اگر سلطان دفع دزدان نکند به بازوی خود کاروان میزند. (مجالس سعدی ص 21).
کاروانی زده شد کار گروهی سره شد.
لبیبی .
اگر سلطان دفع دزدان نکند به بازوی خود کاروان میزند. (مجالس سعدی ص 21).