ترجمه مقاله

کارورز

لغت‌نامه دهخدا

کارورز. [ کارْ وَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کارقبول کننده . کارگر :
یکی کارورز و دگر گرزدار
سزاوار هر کس پدید است کار.

فردوسی .


|| دانشجویی که امتحان مسابقه را گذرانده و در بیمارستان بدستور سرپزشک کار میکند. (فرهنگستان ).
ترجمه مقاله