ترجمه مقاله

کاسانه

لغت‌نامه دهخدا

کاسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مرغی است سبزرنگ در خوزستان بسیار بود. (لغت نامه ٔ اسدی ). کاسکینه . کاسکه . مرغکی باشد سبزرنگ بسرخی مایل و در ولایت خوزستان بسیار است . (برهان ). مرغی است سبزرنگ بسیارخوار پرشهوت و در میان مرغان بصفت خوک است در چارپایان . گویند در خوزستان بسیار است و آن را سبزک نیزگویند و به عربی شقراق خوانند. (انجمن آرا). قُطرُب . گمان میکنم کاسانه زغن و غلیواژ باشد :
چند پوئی بگرد عالم چند؟
چند کوبی طریق پویائی ؟
ز آنکه از بهر قوت شهوت
همچو کاسانه می نیاسایی .

عمعق بخارائی .


ترجمه مقاله