ترجمه مقاله

کاسه داشتن

لغت‌نامه دهخدا

کاسه داشتن . [ س َ / س ِ ت َ ] (مص مرکب ) ساقی گری کردن . جام داری کردن : غازان عرضه داشت که اگر فرمان شود بروم و پدر را کاسه دارم . اباقاخان پسندیده است و او را یک خیگ شراب خاص فرمود. (تاریخ مبارک غازانی ص 9). رجوع به کاسه گرفتن شود.
ترجمه مقاله