ترجمه مقاله

کاشت

لغت‌نامه دهخدا

کاشت . (مص مرخم ) زراعت کردن و این ماضی بمعنی مصدر است . (غیاث ). کاشتن . کشت و زراعت . (ناظم الاطباء). کشت .زرع . برزیگری کاشت است و داشت و برداشت . یعنی برزگرخوب آنست که خوب تواند کاشتن و نیک تواند آبیاری و حراست کردن و ببایست تواند درودن و احصا کردن . || (اِمص ) اسم از کاشتن : کاشت ، داشت ، برداشت .
- کاشت و داشت و برداشت ؛ از آن به سه عمل زراعت کنایت کنند.
|| (فعل ) بمعنی روی برگردانید هم به نظر آمده است . (برهان ). به این معنی محرف «گاشت » است . رجوع به «گاشت » در حرف گاف فارسی شود.
ترجمه مقاله