ترجمه مقاله

کام و ناکام

لغت‌نامه دهخدا

کام و ناکام . [ م ُ ] (ق مرکب ) کام ناکام :
بکام و ناکام از بهر زاد راه دراز
زمین بزیر کفت زیر گام بایدکرد.

ناصرخسرو.


ببین تا چون بود حالت سرانجام
که باید رفت از این جا کام و ناکام .

ناصرخسرو.


گر بازدهی وام او بخوشی
ورنه بستاند بکام و ناکام .

ناصرخسرو.


رجوع به کام ناکام شود.
ترجمه مقاله