ترجمه مقاله

کاهربا

لغت‌نامه دهخدا

کاهربا. [ رُ ] (اِ مرکب ) رباینده ٔ کاه . جذب کننده به سوی خود. کشنده ٔ کاه و خاشاک سبک . کهربا. قهروا معرب آن است . صمغ درخت جوزی است خاص و بعضی گویند صمغ درخت جوز رومی است و بعضی دیگر گویند صمغ درختی است مانند پسته ، همچو کبریت سوزد و آن را سیدالکباریت خوانند و کاه را بجانب خود کشد. هر که باخود دارد از یرقان ایمن باشد و بعضی گویند در حدود روس چشمه ای است که برمیجوشد و چون باد بر آن میوزد بسته میشود و کهربای خاصه آن است و آن را به عربی مصباح الروم خوانند. (برهان ). صمغ فسیل مترشح از درختان کاج عهدهای قدیم خصوصاً گونه ای کاج بنام پینوس سوسنی فرا است امروز کاهربا را در طبقات تشکیل شده در دوران سوم در نواحی دریای بالتیک جستجو میکنند. ماده ٔ صمغی زرد رنگ و شکننده و شفاف است . در برخی انواع قرمزرنگ شفاف نیز دارد و بمقدار کم به رنگ سفید کدر نیز یافت میشود. خاصیت کاهرباآن است که اگر بپارچه ای پشمی مالش داده شود خاصیت الکتریسیته می یابد و ذرات کاه و خرده کاغذ را جذب میکند ضمناً بوی معطری از آن استشمام میشود در صنعت جهت ساختن تسبیح و گردن بند و ابزار زینتی بکار میرود. حجرالکهربا. بیجاده . (فرهنگ فارسی معین ) :
از ناحیه ٔ کاهربا گرچه طبیعی است
سعی تو فروشوید رنگ یرقان را.

انوری .


رجوع به کهربا شود. || در اصطلاح امروز اعراب کهربا الکتریسیته یا نیروی برق است . رجوع به کهربا شود.
ترجمه مقاله