ترجمه مقاله

کاهلی کردن

لغت‌نامه دهخدا

کاهلی کردن . [ هَِ ک َ دَ] (مص مرکب ) تن آسانی کردن . تنبلی کردن :
ایزد پیام داد ترا: کاهلی مکن
در کار، اگر تمام شنودستی آن پیام .

ناصرخسرو.


کاهلی کردند تا مرا بضرورت باز باید گشت . (تاریخ بیهقی ).
ترجمه مقاله