ترجمه مقاله

کاواک

لغت‌نامه دهخدا

کاواک . (ص ) (از: کاو (کاویدن ) + اک پسوند اسم فاعل و اسم مفعول ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). خالی و تهی و پوچ و بی مغز. (ناظم الاطباء). میان خالی و پوچ و بی مغز. (برهان ) :
بجز عمود گران نیست روز و شب خورشش
شگفت نیست ازو گر شکمش کاواک است .

لبیبی .


- میان کاواک ؛ میان تهی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله