ترجمه مقاله

کاوس

لغت‌نامه دهخدا

کاوس . [ وو ] (اِخ ) پادشاه ایران و پسر کیقباد. (ولف ). کاووس . کیکاوس :
از آواز ابریشم و بانگ نای
سمن عارضان پیش کاوس بپای .

فردوسی .


نخستین چوکاوس با آفرین
کی آرش دوم بد، سوم کی پشین .

فردوسی .


چو کاوس روی کنیزک بدید
دلش مهر و پیوند او برگزید.

فردوسی .


کاوس درفراق سیاوش به اشک خون
با لشکری چه کرد بتنها من آن کنم .

خاقانی .


رجوع به کاووس شود.
ترجمه مقاله