ترجمه مقاله

کبد

لغت‌نامه دهخدا

کبد. [ ک َ ] (ع مص ) بر جگر کسی زدن . (منتهی الارب ). چیزی بر جگر زدن . (زوزنی ). بر کبد کسی زدن وبقولی اصابت به کبد کسی . (از اقرب الموارد). || آهنگ کسی نمودن . (منتهی الارب ). آهنگ کاری کردن . (از اقرب الموارد). || دشوار گردیدن سرما بر قوم و تنگ کردن آنها را. (منتهی الارب ). تنگ گرفتن سرما بر قومی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله