ترجمه مقاله

کبد

لغت‌نامه دهخدا

کبد. [ ک َ ب ِ ] (اِخ ) کوهی است سرخ مر بنی کلاب را. || سر کوهی است مر غنی را. (منتهی الارب ).
- کبدالحصاة ؛ شاعری است . (منتهی الارب ).
- کبدالوهاد ؛ موضعی است به سماوه . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله