کبوتروار
لغتنامه دهخدا
کبوتروار. [ ک َ ت َرْ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) چون کبوتر. مانند کبوتر. کبوترآسا :
دیده ام سرچشمه ٔ خضر و کبوتروار آب
خورده و پس جرعه ریزی در دهان آورده ام .
دیده ام سرچشمه ٔ خضر و کبوتروار آب
خورده و پس جرعه ریزی در دهان آورده ام .
خاقانی .