کبودجامه
لغتنامه دهخدا
کبودجامه . [ ک َ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) آنکه جامه ٔ کبود پوشد. ازرق پوش . کبود پوش . کبودپیرهن :
چرخ کبودجامه بین ریخته اشکها ز رخ
تا تو ز جرعه بر زمین جامه ٔ عید گستری .
|| مجازاً سوکوار.
چرخ کبودجامه بین ریخته اشکها ز رخ
تا تو ز جرعه بر زمین جامه ٔ عید گستری .
خاقانی .
|| مجازاً سوکوار.