ترجمه مقاله

کبود کردن

لغت‌نامه دهخدا

کبود کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیلی کردن . به رنگ کبود درآوردن . ازرق ساختن :
هان تا نفریبد این عجوزت
چون خود نکند کبود و کوزت .

نظامی .


ترجمه مقاله