ترجمه مقاله

کبک بشکستن

لغت‌نامه دهخدا

کبک بشکستن . [ ک َ ب ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از پی گم کردن است . (انجمن آرای ناصری ) :
ترا این کبک بشکستن چه سود است
که باز عشق کبکت را ربوده ست .

نظامی (از انجمن آرای ناصری ).


رجوع به کبک شکستن شود.
ترجمه مقاله